دسته : -علوم انسانی
فرمت فایل : word
حجم فایل : 91 KB
تعداد صفحات : 42
بازدیدها : 183
برچسبها : دانلود مقاله
مبلغ : 4000 تومان
خرید این فایلمقاله برسی فنون تدریس لغات انگلیسی در 42 صفحه ورد قابل ویرایش
معلمین باتجربه زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم خیلی خوب می دانند كه لغت تا چه اندازه اهمیت دارد. آنها می دانند كه محصلین باید هزاران لغت را كه گویشوران ونویسندگان انگلیسی به كار می برند بیاموزند. خوشبختانه، نیاز به لغت نكته ایست كه هم معلمین و هم محصلین برآن متفق القول اند. البته طی سالیان متمادی در برنامه های خاص آماده سازی معلمین زبان توجه چندانی به روشهای یاری دادن محصلین درخصوص آموختن لغت نشده است. دربعضی از كتابها به معلمین توصیه شده است كه محصلین می توانند لغات را بدون كمك بیاموزند درحقیقت گاهی به معلمین گفته شده است كه پیش از آموختن گرامر و سیستم صوتی زبان نباید لغات زیادی رابه محصلین یاد داد. درمقالاتی كه درمجلات خاص معلمین می خوانیم بندرت از مقوله لغت صحبت به عمل می آید، درمقابل بر تلفظ و گرامر تأكید شده و برلغت یا تأكید نمی شود و یا این تأكید اندك است. خلاصه آنكه در برنامه های ویژه معلمین درسالهای اخیر مسأله لغت به بوته فراموشی سپرده شده است، و لازم است كوششی به عمل آورده و به علت آن پی ببریم.
«فصل اول»
دلیل بی توجهی به آموزش لغت درگذشته
یك دلیل عدم توجه به گنجاندن آموزش لغت در برنامه های تربیت معلم در سالهای 70-1940 این است كه درسالهای قبل از آن به این امر توجه بیش از حد مبذول شده بود. درواقع بعضی ها بر این باور بودند كه یادگیری زبان فقط از طریق یادگیری لغت امكان دارد. زبان آموزان اغلب اعتقاد داشتند كه تنها نیاز آنها تعداد زیادی لغت است و خیال می كردند كه می توانند زبان را با یادگیری این تعداد لغات انگلیسی به همراه معانی آنها درزبان خود فراگیرند. بدون شك این اعتقاد درستی نبود، زیرا علاوه برآنكه شخص باید لغات انگلیسی و معانی آنها را بداند. باید بداند كه لغات درجملات انگیسی چگونه با هم عمل میكنند و این یكی از دلایل تأكید بردستور زبان دربرنامه های آماده سازی معلمین درچند دهه اخیر بوده است. درخلال این سالها درخصوص كشفیات جدید در مورد راههای یاری رساندن به محصلین برای یادگیری كلمات صحبت چندانی به میان نیامده است.
اینكه چرا در درسهای روش تدریس درباره تدریس كلمات و معانی آنها تا این حد كم سخن گفته اند دلیل دومی هم دارد. بعضی از متخصصین روش تدریس گویا براین باور بوده اند كه معانی لغات را نمی توان بصورت تام و تمام تدریس نمود، بنابراین چه بهتر كه از تدریس آنها صرفنظر گردد. در دهه 1950 بیشتر مردم كم كم متوجه شدند كه یادگیری لغت آنقدرها هم مطلب ساده ای نیست.
یادگیری لغت صرفاً این نیست كه بیاموزیم یك لغت خاص در زبانی معادل لغتی همانند آن درزبان دیگر است، بلكه باید یادگیری ما فراتر از این رود و چه بسا افرادی كه خیال می كردند مشكلات این كاربقدری زیاد است كه دست یازیدن به آن دركلاس عملی نیست.
مثلاً براساس یك فرهنگ لغت اسپانیایی- انگلیسی، لغت «garden» و «jardin» ظاهراً هردو معنای یكسان دارند : «جایی كه گلها می رویند.» اما بعضی معانی «garden» با معانی «jardin» مطابقت نمی كنند. «garden» جایی است كه امكان دارد در آن علاوه برگل، سبزی نیز بروید درحالیكه در اسپانیایی،سبزی درجایی به نام «huerta» می روید و نه در «jardin». این یكی از بیشمار نمونه های ممكن است كه نشان می دهد یادگیری لغت صرفاً معادل نمودن كلمات در زبان مادری و زبان مقصد نیست. غالباً كسانیكه مسئول تربیت معلمین بودند برداشتی این چنین در اذهان بوجود می آورند كه یادگیری لغت بقدری پیچیده می باشد كه بهتر است بیشتر وقت كلاس را وقف تدریس ساختارهای گرامی نموده و به تدریس اندك تعدادی لغت بسنده نمایند، زیرا به هیچوجه نمی توان فهم دقیق و كامل معانی لغات را دركلاس به دانش آموزان القاء نمود. درواقع دربعضی از كتابها و مقالات مربوط به آموزش زبان، نویسندگان این شبهه را در اذهان بوجود آوردند كه بهتر است لغت اصلاً تدریس نشود.
اینها دلایلی چند برای به فراموشی سپرده شدن مسأله تدریس لغت دربرنامه های تربیت معلم درنظر عموم بودآنهم درزمانی كه معلمین كمكهای زیادی درزمینه های دیگر آموزش زبان دریافت میداشتند. ما بطور خلاصه این دلایل را ذكر می كنیم:
1. بسیاری از مسئولین ترتبیت معلم خیال می كردند كه باید بر گرامر بیش از لغت تكیه نمود، زیرا از گذشته دركلاسهای درس زبان به مقوله تدریس لغت وقت زیادی اختصاص داده می شد.
2. متخصصین روش تدریس از این بیم داشتند كه اگر محصلین قبل از یادگیری مباحث مقدماتی گرامر، لغات زیادی بیاموزند در ساختن جملات دچار اشتباه می شوند درنتیجه، این مطلب سبب شد كه بهترین راه را تدریس نكردن لغات زیاد بدانند.
3. بعضی ها كه كار راهنمایی معلمین را برعهده داشتنداحتمالاً توصیه می كردند كه یادگیری معنای لغات تنها از طریق تجربه صورت میگیرد و نمی توان آنها را بصورت كامل در كلاس آموخت. در نتیجه توجه اندكی به فنون تدریس لغت معطوف می گردید.
هر یك از این عقاید درمورد لغت تا حدودی واقعیت دارد، حقیقت آن است كه دربعضی كلاسها وقت زیادی به تدریس لغت اختصاص داده میشود. غالباً بقدری در تشریح لغات جدید صرف وقت می شود كه بنظر می رسد وقتی برای فعالیتهای دیگر باقی نمی ماند. البته چنین كاری مایه تأسف است.
دانش آموزانی كه گرامر را به همراه لغت نمی آموزند قادر به استفاده از زبان برای برقراری ارتباط نخواهند بود. حتی فهم مطالبی كه لغات آن ها به نظر آشنا می آیند، درصورت عدم یادگیری ساختارهای گرامری، چه بسا غیرممكن باشد. مثلاً پارگراف های ارائه شده دارای لغات بسیار آسانی می باشند، با این وجود معنای جملات بدون آگاهی كافی از گرامر ممكن نخواهد بود:
دركلاسهایی كه وقت اختصاص داده شده به گرامر بسیار كم است محصلین از عهده به كاربردن لغات درجملات برنمی آیند و تنها كاری كه صورت می گیرد یادگیری معنای كلی لغات است. دانش آموزانی كه مثلاً لغات «emphasize» و «emphasis» را یاد می گیرند به چیزی بیش از مسأله یادگیری معنای این لغات نیاز دارند. آنها باید بیاموزند كه لغت «emphasis» اسم است و اینگونه به كار می رود :
«We put emphasis on it»
و باید یاد بگیرند كه « emphasize» فعل است و چنین به كار برده میشود:
«We emphasize it»
و فعل واسم را بطریق زیر باید باهم مقایسه كنند:
(با توجه به بكارگیری on) «There was not much emphasis it.»
(با توجه به آنكه on دراینجا بكار نرفته است.) «Few people emphasized on it.»
بنابراین، محصلین باید گرامر را كه شامل كاربردهای لغات است بخوبی بیاموزند. هیچوقت آموختن صرف كلمات و معانی آنها كافی نیست. واقعیت این است كه دربعضی از كلاسها به ساختار جملات توجه اندكی مبذول شده است و ضمناً اگر دانش آموزان معانی بسیاری از لغات را بدون یاد گیری نحوه منظم كردن آنها درجمله بیاموزند مرتكب اشتباهاتی خواهند شد. وانگهی دراین اعتقاد كه «تجربه» بهترین معلم لغت آموزی است حقیقتی وجود دارد. ما با تجربه نمودن موقعیتهایی كه درآنها زبان بوسیله نویسندگان و گویشوران به كاربرده می شود می آموزیم كه معانی بسیاری از لغات مطابق آنچه كه به اصطلاح معادل آنها درزبان دیگر می باشد نیستند. از آنجا كه فهم كلی یك لغت غالباً نیاز به آگاهی از تصویر ذهنی اهل زبان از لغت دارد، بعضی از معانی را نمی توان درفرهنگ لغت یافت و درصورتیكه بخواهیم معانی واقعی لغات را بدانیم لازم است درخصوص عادات، رسوم و نگرش های اهل زبان اطلاعاتی داشته باشیم.
تنوع در زبان انگلیسی
از حدود سال 1600 استعمار انگلیسی در آمریكای شمالی باعث شد یك نوع زبان آمریكایی ریشه گرفته از زبان انگلیسی خلق شود. بعضی لغت ها و تلفظ ها انگلیسی مانند Froze آنوقت به آمریكا رسید. در بعضی موارد انگلیس و آمریكایی بیشتر مانند انگلیس شكسپیری است تا انگلیس مدرن بریتانیا بعضی از اصلاحات، كه British (بریتیشی) بود نامیده شد آمریكایی گراها كه در واقع اصلاحات اصلی بریتانیایی هستند كه در مستعمره ها حفظ شده اند آن زبان كه برای مدتی در بریتانیا گم شده بود.
مثلاً (Trash به جای Rubbish و Loon به عنوان فعل به Fall , Lend به معنی پائیزی به جای Autumn) و مثال دیگر (Fram – Up به جای Re – imported ) در زبان بریتانیایی بوسیله فیلم های گانگستری هالیوودی بكار می رفت. زبان اسپانیایی هم در انگلیس آمریكایی اثر گذاشت، (و در نتیجه انگلیسی برتیشن) با لغاتی مانند Cangon و Ranch و Vigilante مثالهایی از كلمات اسپانیایی هستند كه بوسیله ساكنان آمریكایی غربی وارد انگلیس شده. كلمات فرانسوی (از لوئیزانا) و كلمات افریقایی غربی (بوسیله تجارت برد) همچنین تحت تأثیر قرار دارد انگلیسی آمریكایی را و همچنین تا حدودی انگلیسی بریتانیایی را.
امروزه، انگلیس آمریكایی به طرز خاص ویژه ای نفوذ كنده است و به علت تسلط آمریكایی بر سینما، تلویزیون، موسیقی مشهور، تجارت و تكنولوژی (شامل اینترنت) تنوع زیاد دیگر در اطراف جهان وجود دارد به عنوان مثال: انگلیس استرالیایی، انگلیس زلاند نو، انگلیس كانادا انگلیس آفریقایی جنوبی، انگلیس و هند و انگلیس كری بین می باشد.
خرید و دانلود آنی فایل